tml> کاربر گرامی ســلام : برای شادی روح برادران جوانم(نعمت و مسعود رحیـــم زاده)وخواهر جوان سفر کرده ام سمیه رحیم زاده صلواتی عنایت بفرماtext describing the image کاش می شد

نوشته هایم بهانه ای است برای بغضهایم

می نویسم تا از اعماق وجودم بغضهای تپیده در گلویم  را  خالی کنم ولی افسوس که هرچه

بیشتر می نویسم بیشتر بغض می کنم.

کاش می شد با عقربه ساعت هم دست می شدم نه به جلو بلکه این بار به عقب بر می گشتم 

به زمانی که تو بودی ، ودر همان وقت در بلور لحظات با توزمان را متوقف می کردم تا به

داغ فراقت گرفتار نشوم  و وجود مهربانت را درکنار خویش می یافتم وچون همیشه

صدایت می کردم وتو با لبخندهای همیشگی جوابم را می دادی.

کاش جادوگری را می یافتم تا با خواندن وردی ؛ برای لحظاتی  تو را درکنارم قرار میداد

تا  غم نبودن وندیدنت را برایت باز گویم .بگویم که بعد از تو روزهایم همه شب وشبهایم

همه تاراست .

کاش اکسیر حیاتی را که می گویند می یافتم ودر کنار تو گل لبخندی را که همیشه

بر لبان مهربانت شکوفا می شد به نظاره می نشستم.


کاش ........

 




موضوعات مرتبط: نکتــــــــه ها وپنــــــــــــدهادل نوشتـــــه های من
برچسب‌ها: کاش می شد

تاريخ : چهار شنبه 17 دی 1393 | 14:18 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.