tml> کاربر گرامی ســلام : برای شادی روح برادران جوانم(نعمت و مسعود رحیـــم زاده)وخواهر جوان سفر کرده ام سمیه رحیم زاده صلواتی عنایت بفرماtext describing the image ریبــــــــــــــوار

ز دیده رفتی و صد جوی خون ز دیده روان شد
ز خون دیده چه گویم ؟ که دیده خود ز میان شد
فروغ مهر نهان شد به زیر سایه ی حسرت
گل امید بپژمرد و باغ عشق خزان شد
کبوتران نگاهت چو ز آشیانه پریدند
غروب کرد مرا آفتاب و تیره جهان شد
فغان که ساغر چشمان پر فروغ تو بشکست
دریغ و درد که حسرت نصیب دیده ی جان شد
غم خیال تو نازم که بر خلاف تو یکدم
جدا نمی شود از من اگر چه داغ نهان شد
به داغ و درد جدائی چگونه صبر توانم ؟
که دیده خون شد و دل خست و جان ز تاب و توان شد
فروغ دیده ی شب زنده دار من به کجا رفت ؟
سرود شوق مبدل چرا به آه و فغان شد ؟
( رفیع ) در غم جانان به سوز و آه چنین گفت :
سرور رفت و به جایش دریغ و درد عیان شد

                                                                            عبدالرفیع حقیقت ( رفیع )



تاريخ : شنبه 22 شهريور 1399 | 18:41 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

سالگرد عروج زود هنگامتان آمده
زمانه چه سنگدل وبی رحم است
بعد از رفتن شما چه زود چرخش را به چرخش در اورد

روزها یش از پس هم میگذرند
هفته ها یش می آیند
ماهها یش هم به تمنای بهار
دست هم میگیرند
ساعت اما ، ساعت....

 

این نمودار زمان
همچو وارونگی اینه ایی خرد و سیاه
بعد از شما خسته و در مانده تر از این دل من ، میل خفتن دارد
طعنه ها میزند و میخوابد
تا که بیدار بمانم من و این قرنیه ها
مثل آن ثانیه ها بی وقفه
دور رویای تان تکرار شوم
تا شاید دوباره چهره های چون ماهتان را ببینم
ولی افسوس.......


موضوعات مرتبط: دل نوشتـــــه های مننگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)مناسبتهـــــــــــــا
برچسب‌ها: سالگرد عروج زود هنگامتان سمیه رحیم زاده

تاريخ : دو شنبه 13 مرداد 1399 | 17:44 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

خاطره ها
چاره ای جز
عبور از
“کوچه های دلتنگی خیالم”
ندارند



تاريخ : سه شنبه 3 تير 1399 | 17:52 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

گفته بودی خانه می سازم ,نگفتی روی آب


گفتی بودی ماندنی هستم , نگفتی توی خواب


گفته بودم من چگونه بودنت را باور کنم!


گفته بودی از دو چشمانم , نگفتی توی قاب


موضوعات مرتبط: نکتــــــــه ها وپنــــــــــــدهاروایات وداستـــــــان هامناسبتهـــــــــــــا
برچسب‌ها: خانه ای روی آب , سمیه رحیم زاده

تاريخ : جمعه 2 خرداد 1399 | 15:24 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

خواهرم روزت مباک

                      



موضوعات مرتبط: مناسبتهـــــــــــــا
برچسب‌ها: خواهرم روزت مبارک سمیه رحیم زاده روز معلم

تاريخ : یک شنبه 12 ارديبهشت 1399 | 4:39 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

ماندم من وگریه ی اشعاری که ندیدی
تنهاییِ دل و این آواری که ندیدی

آن روز که دوراز دلِ مامی گُذراندی
دل خونم ازصحنه ی غَمباری که ندیدی

 


گفتی که تویی یارِمَن و دلخوش آنَم!
پژمُردِگی وحسرتِ دیداری که ندیدی

این شُعله فُروکِش نکند تاتو نباشی
آتش زده ای دلِ بیماری که ندیدی

هر آینه ی اشکم غزل خواندبرایَت
در دیده ی گریانِ بهاری که ندیدی

                                                         
بیت اله نوریان(ایلیا)


موضوعات مرتبط: نکتــــــــه ها وپنــــــــــــدهانگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)مناسبتهـــــــــــــا
برچسب‌ها: دیداری که ندیدی

تاريخ : سه شنبه 2 ارديبهشت 1399 | 17:12 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

کاش مادر برای روز مبادای من
کمی از خنده های کودکی ام را

زیر فرشها پنهان می کردی

دلم نزدیک بهار
یک خنده بلند از ته دل می خواهد


موضوعات مرتبط: نکتــــــــه ها وپنــــــــــــدهاروایات وداستـــــــان هانگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)
برچسب‌ها: کاش مادر

تاريخ : دو شنبه 5 اسفند 1398 | 10:51 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

مَنعَم نکن از گریستن
آنجا که دل می شکند
و خورشیدِ امید رو به خاموشی میرود
مسیرِ اشک چون رودی
که از کوهستان سرچشمه می گیرد


جاری می شود
از آب شد آرزوهایم
اینک که به حکم گردش ایام

 وبی وفایی روزگار
باید دنیای فانی را رها نمایم
کالبدم را به تو می سپارم
ای زمین که جز درد برایم ارمغانی نداشتی

 


موضوعات مرتبط: نکتــــــــه ها وپنــــــــــــدهاروایات وداستـــــــان هامناسبتهـــــــــــــا
برچسب‌ها: سمیه رحیم زاده رهگذر غمناک مسیر اشک

تاريخ : جمعه 4 بهمن 1398 | 13:5 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

از وقتی که رفتی


آسمان بهانه می گیرد


وبغضش را


در لابه لای ابرها پنهان می کند


تو نیستی تا ببینی


حتی عروسکها


به انتظار نشسته اند


با چشمانی نمناک


و من در بهت و سکوت


هر ثانیه می میرم


برچسب‌ها: تو نیستی

تاريخ : سه شنبه 3 دی 1398 | 15:25 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

تَقـــویم ها را ...؟

برگ بـه برگ وَرق میزنــم ....

ولی نمیبینـم نشانی از تُـــو ...!

حتـــی تقویمها هــم ...؟

شما را برای مَــن ....

گـم کرده انـــد ......!!!



تاريخ : دو شنبه 11 آذر 1398 | 13:47 | نویسنده : نبی رحیم زاده |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.